تلنگر
یه جوون 22 ،23 ساله به اسم امیر ، با یه مدرک
لیسانس که باید می گذاشت دم کوزه آبشو میخورد.از وقتی هم که فارغ التحصیل
شده بود زندگیش شده بود اینکه صبح ها ، کم کمش تا 10 بخوابه بعدم یه دستی
به سر و صورت و تیپش بکشه وبا پول بی زبون پدرش ، بزنه از خونه بیرون
.بدون هیچ برنامه ای، بره گشتی بزنه تو خیابون ها و بره سراغ رفیق های
الاف تر از خودش که صبح تا شب در راه رضای خدا برای شهرداری ، کوچه پس
کوچه های شهر را گز می کردند...
ادامه نوشته
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۲/۱۰/۲۱ ساعت 17:13 توسط
|
وقتی که دانش و اطلاعات شخص منظم نباشد